تندیس نور

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

قرآن وولایت پذیری

03 آذر 1393 توسط سپهري
تجلي قرآن در نهضت عاشوراولایت پذیری


سید مهدی موسوی

عاشورا نه فقط يك واقعه تاريخي است كه در هزار و اندي سال پيش اتفاق افتاد بلكه جرياني اثربخش و نقش آفرين در طول تاريخ بشريت است كه مي تواند به زندگي انسان تحرك و پويايي ببخشد و چشم اندازهاي نويني را در سياست و حكومت ارائه دهد. اگر قرآن وظيفه هدايت انسان را دارد و مظاهر حق و باطل را نمايان مي سازد، پس جريان عاشورا درواقع تفسير عملي قرآن است، چراكه عاشورا نقطه تلاقي حق و باطل است.
هدف اين مقاله تبيين جلوه هاي قرآن كريم در جريان عاشورا است كه هم نمونه عملي موفق معارف سياسي قرآن شناخته شود؛ و هم ابعاد قرآني سياست عاشورا تبيين گردد، تا برنامه سعادتمندانه زندگي را براساس آموزه ها، پيام ها و درس هاي سياسي قرآن و عاشورا پي ريزي نماييم. ساختار اين مقاله در ده محور تبيين گشته است كه با هم آن را ازنظر مي گذرانيم:

توحيد محوري

در جوامع سياسي همواره دو بينش در مقابل يكديگر قرار گرفته اند؛ بينش الهي و توحيدي با بينش مستكبرانه و شرك آلود. انبياي الهي همواره مناديان بينش توحيدي بوده و مردم را به توحيد و پرستش واحد متعال مي خوانده اند و آنها را از شرك و تباهي و استكبار برحذر مي داشته اند. بينش توحيدي كه مطابق فطرت و ذات انسان است تنها دژ محكم براي رهايي از اسارت هاي شيطاني و مستكبرانه و پناه بردن به وادي ايمن است. مسئوليت انبياي الهي در نگاه قرآن اثبات توحيد و شكوفايي فطرت انسان به اصل توحيد است1. حاكميت توحيد و خدامحوري بر زندگي انسان راز مهم سعادت و راه يابي به مقام انسانيت است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: محكمترين دستگيره هاي ايمان، دوستي در راه خدا و دشمني در راه خدا و دوست داشتن اولياي خدا و بيزاري جستن از دشمنان خداست2. اصل توحيد عامل وحدت و انسجام امت اسلامي است3 زيرا تا زماني كه عناصر مختلف سياسي، فرهنگي و اقتصادي يك جامعه از انسجام و منطق دروني برخوردار نباشد نمي توان به سوي پيشرفت و عظمت گام نهاد. بنابراين همگي بايد با اعتصام به حبل الهي كه همانا توحيد ناب است زمينه تعالي فرد و جامعه اسلامي را فراهم كنند و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نكنند. قرآن كريم بيانگر اين نكته است كه انبيا و اولياي الهي با تلاش خالصانه و بي امان و طاقت فرسايي براي حاكم كردن توحيد- مهم ترين اصل در اديان توحيدي- در زندگي بشر داشته است4.
عاشورا نيز تجليگاه توحيد و محوريت خداپرستي است راه امام حسين(ع) همان خط توحيدمحوري و دوستي با خدا و كوشش در راه خداست. امام(ع) پيرامون بيان ماهيت و هدف قيام خود به اين نكته اشاره مي كند: مگر نمي بينيد كه اطاعت خدا متروك گرديده است و به حق عمل نمي شود و از باطل مخالفت به عمل نمي آيد5. ايشان مردم را به حق محوري و پذيرش فرمان خدا و تمسك به توحيد سفارش مي نمود. قيام عاشورا براي خدا و در راه خدا بود و منافع مادي درآن هيچ دخالتي نداشت. آن حضرت خطاب به مردم مي فرمايد: «و شما مي دانيد كه اين قوم (يزيد و يزيديان) به فرمان شيطان درآمده و از اطاعت رحمان روي برتافته اند و در زمين فساد به راه انداخته و حدود خدا را معطل داشته اند. بيت المال را به نفع خود تصاحب كرده، وحرام خدا را حلال و حلالش را حرام نموده اند. (بنابراين) براي مخالفت با آنان من از هركسي سزاوارترم.»6

هدايت و بيداري سياسي

قرآن كريم هدف خود و انبيا و اولياي الهي را هدايت و بيداري در شئون مختلف زندگي انسان مي داند7. از ديدگاه قرآن كريم، اصل در هدايت و اصلاح مفاسد و رفع موانع كمال انسان ها است كه با روش هاي فرهنگي و روشنگرانه و تبليغي در يك فرآيند تدريجي و همراه با صبر و حوصله و تحمل قابل حصول است. قرآن مي فرمايد: «ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن؛8 مردم را به سوي راه پروردگارت با حكمت و موعظه دعوت كن و به نحو نيكو با ايشان به گفت وگو و بحث بپرداز.» از اين عبارت دانسته مي شود كه براي اصلاح فرد و جامعه، مصلحان موظف به حركت به سوي جامعه و تلاش براي رفع موانع هدايتند. هدف اصلي پيامبران الهي از جمله رسول گرامي اسلام آگاه ساختن مردم به ذات اقدس الهي- توحيد- تبيين اهميت و ضرورت ايمان به خدا و تلاش براي تكامل و تعالي بود تا مردم خود با رضا و رغبت اين راه را انتخاب كنند و مشتاقانه براي رسيدن به آن اهداف بكوشند9. قرآن مي فرمايد: آنان كه پيروي مي كنند از پيامبر امي كه در نزد آنان و در تورات و انجيل پيامبري وي ثابت و ثبت شده بود، امر به معروف و نهي از منكر كرده و پاكي ها را برايشان حلال و پليدي ها را حرام كرده و بار سنگين و زنجيرهاي اسارت را از گرده آنها برمي دارد10. اگر وظيفه هدايت مردم و امر به معروف و نهي از منكر بر زمين بماند جامعه اسلامي در مسير سقوط و از هم گسيختگي خواهد افتاد لذا قرآن كريم به اين فريضه توجه ويژه نموده و امت اسلامي را به هدايت و بيداري يكديگر فراخوانده است.
قيام جاودانه عاشورا يك قيام خشن و برخاسته از خشونت صرف نيست بلكه امام(ع) گام به گام در صدد اصلاح امور امت اسلامي برآمد و به امر به معروف و نهي از منكر مي پرداخت آنگاه كه استراتژي اصلاح و گفت وگو مؤثر واقع نشد امام به نهضت جاودانه خود پرداخت و به وظيفه خود عمل نمود. در تاريخ اسلام حركت خونبار حادثه عظيم عاشورا- از زبان امام حسين(ع)- حركتي اصلاح طلبانه در امت اسلامي معرفي مي شود: «اني لم اخرج اشراً و لابطراو لاظالماً و لكن خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي اريد آن آمر بالمعروف و ناهي عن المنكر و اسير بسيره جدي و أبي؛ 11 من از روي تكبر و فخر يا ناسپاسي نعمت و يا به دليل طغيان و ظلم و فساد، قيام نكرده ام؛ من براي انجام اصلاح امور امت جدم رسول خدا(ص) به پا خاسته ام. من مي خواهم امر به معروف و نهي ازمنكر كنم و به سيره جدم رسول خدا(ص) و پدرم علي بن ابيطالب(ع) عمل كنم.» امام در پي فتح قلوب بود. بنابراين از ابتداي حركت خود به بيان مقاصد و اهداف خود مي پرداخت و در صحراي كربلا نيز هر روز بر بلندي مي رفت تا سخن حق را به گوش لشكر دشمن برساند و آنها را از باطل بيرون آورد12.

قيام عليه ظلم

افراد و گروه هاي مفسد در جامعه، به دليل منافع نامشروع خويش حاضر به دست برداشتن از اقدامات فسادانگيز نيستند؛ و با گسترش فساد مسير جامعه انساني را دچار اختلال مي كنند؛ اين جا است كه اصلاح جامعه منوط به حذف مظاهر فساد با برخوردهاي عملي و قهرآميز مي گردد؛ آيات قرآن كريم به صراحت از ضرورت به كارگيري اين روش در اصلاح مفاسد تأكيد دارد. دستور به مقاتله با سران كفر در همين راستا صادر شده است13 سران كفر برخلاف همه موازين و تعهدات انساني و حقوقي به پايمال كردن مصالح عمومي جامعه پرداخته و جز به مطامع پست خويش، به چيز ديگري نمي انديشند و قطعا در برخورد با چنين مفسداني، اين روش مؤثر است و تا اين موانع فساد از سر راه برداشته نشوند، اميد به اصلاح افراد و جامعه سرابي بيش نيست. از اين رو مأموريت مهم و خطير همه پيامبران الهي در افتادن و مبارزه با طواغيت زمان خود بوده است14. قطعا حركت اصلاح جامعه به سبب افرادي معدود و سودجو، نمي بايست متوقف شود و اگر اين افراد ماندند بايد با آنان برخورد كرد و به همين جهت خداوند كه درباره فرعون به موسي(ع) امر نمود تا او را هدايت كند، وقتي تعالي جامعه با وجود فرعون متوقف مي شود، با اين حركت تند به مقابله با ظلم و طرد شرك فرعوني مي پردازد15.
گذشته از طواغيت، افراد و گروه هايي نيز كه به دعوت اصلاحي پاسخ مثبت ندهند و با آن از در ستيز و نبرد مسلحانه برخيزند به تعبير قرآن از مفسدان هستند و با آنان نيز بايد برخورد قاطع و عملي كرد تا جامعه انسان ها از لوث وجود آنان پاك گردد. دستور جهاد با كافران و منافقان كه در صدد تخريب پايه هاي ايماني و عقيدتي صحيح در جامعه اند و باحكومت ديني پيامبر درگير مي شوند،16 در همين راستا صادر شده است: «يا ايهاالنبي جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم؛17 اي پيامبر با كفار و منافقين جهاد كن و بر آنها سخت گيري نما.» و همچنين خداوند تسلط و برتري كافران و طاغوت را بر مؤمنان مقرر نفرموده است18.
بنابراين قيام عاشورا در فرهنگ قرآني و آموزه هاي ديني جايگاه خاصي دارد. آنگاه كه امام(ع) بين دو گزينه حفظ اسلام يا حفظ جان خويش يكي را بايد انتخاب نمايد؛ دين را بر جان و مال و خاندان خود مقدم مي شمارد و به دفع فساد و اعتراض به ظلم و شرك مي پردازد و در راه خدا همچون بنيان مرصوص محكم و استوار جهاد نمود19. امام حسين(ع) در اهميت قيام عليه ظلم مي فرمايد: «اي مردم رسول خدا(ص) فرمود: هر كس از شما مردم، سلطان ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال مي شمارد و پيمان خدا را مي شكند، و با سنت خدا مخالفت مي ورزد، و در ميان بندگان خدا باگناهكاري و دشمني رفتار مي نمايد و اگر به او اعتراض نكند و يا او را از اين امور با گفتار و رفتار باز ندارد، شايسته است كه خداوند او را به همان جايگاهي وارد نمايد كه ستمگر وارد مي شود.»20 و فرمود: «من مرگ را جز سعادت نمي بينم و زندگي با ستمگران را جز بدبختي نمي پندارم»21. بنابراين خط امام حسين(ع) و جريان عاشورا راه طرد انحراف، ترك جاهليت و ستمگري است در واقع طرد همه كساني است كه مردم را به بندگي مي گيرند و جان و مال آنها را غارت مي كنند در يك كلام طرد و خيزش عليه همه دشمنان خدا و همه راه هاي منتهي به غير خدا است22.

تلاش براي تحقق حكومت ديني

از ابعاد مهم حيات آدمي بعد سياست و اجتماع است. دست يابي به بهترين شيوه زندگي در راه رسيدن به آرمان هاي عالي و ديرينه بشر و نيل به كمال مطلوب در سايه عدل و قسط با رعايت اصول انسان دوستي و حق مداري از مهم ترين دغدغه ها و تلاش هاي آدمي بوده است. مهم ترين هدف پيامبر بزرگ اسلام دعوت مردم به توحيد و نجات آنان از گمراهي و انحطاط و هدايت به سوي كمال و تعالي بود. گام اول اين هدايت، اعتقاد به توحيد و گام هاي بعدي آن، تلاش براي احقاق حق و اقامه قسط و عدل در جامعه اي دين مدار و ارزش محور است كه تشكيل حكومت و اجراي سياست هايي متناسب با اين اهداف از ضروريات به شمار مي رود. «و لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط،23 هدف بعثت ها به طور كلي اين است كه مردمان براساس روابط اجتماعي عادلانه نظم وترتيب پيدا كرده، تا مسير زندگي و تعالي انسان هموار گردد، و اين بار تشكيل حكومت و اجراي احكام امكان پذير است24. حكومت الهي، حكومتي است كه براساس اراده خداوند است و به يقين خداوند اراده اي جز تأمين مصالح واقعي بندگانش ندارد. اين نوع حكومت انبيا و جانشينان راستين آنها و كساني كه خط انبيا را ادامه مي دهند تجلي يافته است. (25) در مورد حكومت هاي الهي، درقرآن بحث هاي فراواني ديده مي شود كه از جمله آنها به حكومت داود، (26) حضرت سليمان(27) و آل ابراهيم(28) مي توان اشاره كرد.
اگر عاشورا را با تمام بنيادهايش بررسي كنيم بايد گفت عاشورا زمينه سازي براي تحقق حكومت اسلامي و معرفي اهداف اسلام ناب است. امام علي(ع) در برابر طغيانگران به مقابله برمي خيزد و با جهاد و جانبازي بنيان ظلم را متزلزل مي كند و براساس كتاب و سنت رسول اكرم(ص) و امام علي و امام حسن (عليهما السلام) درصدد تشكيل حكومت بودند، لذا در وصيتنامه خود پس از ذكر امر به معروف و نهي از منكر مي فرمايد: «اسير بسيره جدي و أبي» يعني سيره و روش من، همان سيره و روش جد و پدرم است، پيغمبر در مدينه حكومت تشكيل داد و روش علي بن ابيطالب(ع) نيز درمدينه و كوفه ادامه همان سنت بود. همچنين سيدالشهدا(ع) در سخنراني هاي خويش شرايط امامت و رهبري را ذكر و به اصول قسط و عدل استناد مي نمايد. (29) از ديگر شواهدي كه به اين امر اشاره دارد. بيعت گرفتن جناب مسلم بن عقيل از مردم كوفه براي تشكيل حكومت آن حضرت مي باشد. خلاصه آنكه امام حركت نمود و به وظيفه الهي خويش عمل كرد و به قسمتي از اهداف خود رسيد كه ويران نمودن بنيان ظلم بود و درنهايت به احدي الحسنيين كه جهاد و شهادت در راه محبوب بود رسيد. (30)

رهبري و ولايت پذيري

قرآن كريم با اصطلاحات مختلفي به مسئله رهبري و ولايت پذيري اشاره كرده است «امام» (31) به معناي پيشوا، رئيس، راهبر و مقتدا (32) «اولي الامر» 33 به معناي صاحب فرمان و فرمانروا آمده است. علما و مفسران شيعه اعتقاد دارند، مراد از اولي الامر، ائمه هدي از آل محمد(ع) هستند. شيخ طوسي در تبيان آورده است: طاعت هيچ كس جز كسي كه معصوم و مصون از سهو و خطا باشد، جايز نيست و حاكمان و علما چنين شأني ندارند و چنين اطاعتي از ائمه عليهم السلام واجب است زيرا دلايل بر عصمت و طهارت آنان قائم است. فخر رازي در تفسير الكبير استدلال مي كند كه اولي الامر بايد معصوم باشند، چرا كه اگر معصوم از خطا نباشند، خداوند با وجود اقدام آنان به خطا، همگان را به متابعت آنان فرمان داده است حال آن كه خطا في نفسه منهي عنه است. (34)
امت اسلامي براي تعالي و رشد فرد و جامعه و درمقابله با مشركان و ظالمان به رهبر و پيشوا نيازمند است لذا در اسلام اساس، رهبري و ولايت است. (35) و اين رهبري آگاه مؤمن و مخلص است كه مي تواند جامعه را در شرايط مختلف هدايت كند. 36 و ازسوي ديگر، قرآن كريم مسلمانان را به فرمانبري و اطاعت از رهبر فرمان داده است؛ زيرا هر جمعي نيازمند امام و رهبر است. «اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» (37) از خداوند و از رسول او اطاعت كند و آنها را به نجات جان خويش سفارش كرد همه يكصدا به عهد خود با ولي و امام خويش تاكيد كردند و گفتند اگر صدها بار كشته و قطعه قطعه شويم و جسد ما را بسوزانند با شما هستيم زيرا كه تو ولي خدا و فرزند رسول خدا و پيشوا و رهبر مسلمانان هستي، با شما همراه وهمفكر و در ركابتان جان سپاريم. (38)

تكليف گرايي ديني

آموزه تكليف، راهبردي بسيار ظريف و راهگشا براي يك انسان دين دار است كه براي عمل و رفتار خود حجت معتبر و شيوه مطمئني را مي يابد. آموزه تكليف در عمل و نظر، انسان را از افتادن در شبهات و مصلحت سنجي هاي نابجا حفظ و سمت و سوي الهي به رفتار او مي دهد. 39 يكي از سنت هاي مشترك همه انبياء اين است كه بايد اصول دعوت خود را به مردم برسانند و دراين مورد از جانب پروردگار مورد سؤال قرار مي گيرند و هيچ عذر و بهانه اي نيز از آنان پذيرفته نمي شود. پيامبران در برابر خدا مسئول هستند. (40)
عمل و رفتار سياسي و اجتماعي حضرت امام حسين(ع) برآمده از تكليف گرايي واقع بينانه الهي است كه خداوند را ناظر و شاهد بر تمام اعمال و رفتار آدمي و فرامين او را تنها راه نجات بشريت مي داند؛ براساس اين نگرش هر مشكلي آسان و هر غربت و تنهايي به هماهنگي با جريان هستي مرتبط مي شود. زندگي حضرت سرشار از عمل به تكليف است كه مي تواند الگوي مناسبي براي سياستمداران جامعه اسلامي باشد. در قيام عاشورا ملاك مسئوليت و انجام وظيفه بود چرا كه امام حسن(ع) با معاويه صلح مي كنند و بعد از امام حسن(ع) امام حسين(ع) آن را ادامه مي دهد اما با روي كارآمدن يزيد حضرت اين مصيبت بزرگ را برنمي تابد و به هيچ وجهي به ادامه آن راضي نمي شود. حضرت(ع) قيام عليه ظلم و ستم را وظيفه مي داند كه برعهده همه مسلمانان گذارده شده است و خود را موظف به عمل به اين تكليف مي داند. (41) از جمله شواهد ديگر براين مسئله، اينكه: امام(ع) در روز عاشورا هرگاه از ياران او اذن ميدان مي طلبيدند اين آيه قراني را كه ناظر به عنصر تكليف گرايي ديني است تلاوت مي نمودند: «و من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوالله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلو تبديلا؛ از مؤمنان مرداني هستند كه آنچه با خداوند تعهد كرده بودند با صداقت وفا كردند؛ گروهي در راه رضاي حق جان باختند و گروهي به انتظار شهادتند و هيچ عهد خود را تغيير نداده اند.» (42)

آزادي خواهي و عزتمندي

يكي از نقش هاي دين، به ويژه اسلام، آزادسازي مردم از غل و زنجيرهاي گوناگون فردي و اجتماعي است. اسارت و بردگي انسان براي انسان هاي ديگر، مايه ذلت و پستي و كمال ناپذيري او مي گردد و چنين ذلتي مورد نهي خداوند متعال و رسول اكرم(ص) است، رسول اكرم(ص) دراين باره مي فرمايد: «كسي كه ذلت خود را به ميل و رغبت بپذيرد، از خاندان ما نيست.» 43 درفرهنگ ديني عزت متعلق به خدا و رسول و مؤمنان است: «ولله العزه لرسوله و للمؤمنين» (44) عزت مخصوص خدا و رسول خدا و مؤمنان است» و هيچ كافري بر هيچ مؤمني ولايت و تقدم ندارد: «ولن يجعل الله الكافرين علي المؤمنين سبيلا»(45) خداوند براي كافران بر مؤمنين ولايت قرار نداده است.» خداوند بلند مرتبگي و آزادگي و حريت را براي انسان مي خواهد و هيچ عبوديت و ذلتي را نزد مستكبران و زياده خواهان نمي پذيرد.(46)
سيدالشهدا(ع) دركلامي مشهور مي فرمايد: «آگاه باشيد كه ابن زياد مرا ميان انتخاب دو چيز قرار داده؛ ميان مرگ و بيعت ذليلانه؛ ولي ذلت و خواري از ما خاندان رسول خدا دور است؛ و نه خداوند اين ذلت را برما مي پذيرد و نه رسولش و نه مؤمنان و نه دامن هايي كه طيب و طاهرند.» (47) لذا عاشورا صحنه ظهور عزت و غيرت و آزادگي است.

انتخاب آگاهانه ياوران

آزادي هاي سياسي- اجتماعي جلوه اي از آزادي و اراده و اختيار انسان در عالم خلقت است. اگر قائل باشيم كه انسان در جهان خلقت آزاد و مختار است، ناگزير بايد او را در تمام عرصه هاي زندگي از جمله حوزه سياست و اجتماع آزاد و مختار قلمداد كنيم، زيرا اجتماع نيز جزئي از جهان خلقت است. خداوند در آيات قرآن راه حق و سعادت را به انسان نشان داده و عواقب وخيم در انتخاب راه باطل و فساد را يادآور شده است، در نهايت انسان را مختار و آزاد دانسته كه هر كدام را بخواهد برگزيند. 48
حركت و قيام امام (ع) يك حركت انتحاري و احساسي نبود بلكه حركتي بزرگ و نشات گرفته از عقلانيت ديني وآگاهي همه جانبه به ابعاد مسئله بود كه براي پاسداشت از كرامت انسان و حفظ رسالت نبوي صورت گرفت. سيدالشهدا(ع) نه تنها خود با آگاهي كامل پاي در ميدان نهادند بلكه كساني را به ياري مي طلبيد و يا آنها را مي پذيرفت كه هدفي جز خداوند نداشته و آگاهانه پاي در ركاب مولاي خويش نهاده باشند. لذا امام در هنگام پيشنهاد عبيدالله بن حر، براي پذيرش كمك مالي واعتذار از حضور در صحنه دفاع مقدس كربلا، چنين فرمود:«من آن نيستم كه گمراهان را به عنوان بازو و ياور برگزينم و به آنها تكيه كنم.» 49 حضرت (ع) در مواقع مختلف به آگاه نمودن اصحاب خود و لشگريان دشمن مي پرداخت؛ حتي در آن لحظه كه شمر بن ذي الجوشن، عباس (ع) و برادرانش را به دليل نسبت مادري فراخواند و آنها از صحبت با شخص فاسقي چون شمر خودداري مي كردند، امام(ع) فرمود: با او گفتگو كنيد، كه قوم مادري شماست و ببينيد چه مي خواهد. در شب عاشورا امام با استفاده از تاريكي شب عهد خود را از دوش يكايك اصحاب و خاندان خود برداشت و آنها را از حوادث فردا آگاه نمود تا هيچ كس با جهل يا خجالت و رو دربايستي مجبور به ماندن نشود و هر كس بخواهد از معركه جان سالم به در ببرد.

نفي منفعت طلبي

در انديشه هاي سياسي مسئله منفعت و سود فردي و در مقابل منفعت و سود اجتماعي تاثير بسياري در شكل گيري نظريه ها و رفتار سياسي بازيگران سياست دارد؛ چنانچه متفكري هدف از سياست را منفعت فردي دانسته و معتقد باشد كه اين منفعت هاي مادي فردي عامل تحرك اجتماعي مي شود، رفتار سياسي او هم در چهارچوب نفع و سود خويش و متعلقان شكل مي گيرد و از ديگران غافل مي شود. چنانچه بالعكس شود حق و حقوق ديگران نيز محفوظ و قابل احترام است و در آن صورت هدف سياست و حكومت كل جامعه و اقشار مختلف است نه هيئت حاكمه فقط. قرآن كريم با نفي نظريه اول، انسانها را به توجه به جمع و جامعه نيز سفارش نموده و در صدد است كه انسان را از حيطه فردگرايي صرف به جامعه محوري سوق دهد و فرد و جامعه را در يك تعامل دوسويه در مسير تعالي و پيشرفت يكديگر تبيين كند.
قرآن كريم به مسئوليت اجتماعي 50 و توجه به امور همنوعان توجه ويژه اي نموده و از انسانها خواسته است كه با يكديگر در ارتباط باشيد و در امور مختلف پشتيبان و متوجه هم باشيد. 51 پيامبر اكرم فرمود: «مثل مومنان در ترحم و دوست داشتن يكديگر، مانند پيكر واحدي است كه اگر به عضوي ناراحتي برسد باعث تب و بيداري از خواب ديگر اعضاي او گردد.» 52
قيام عاشورا براي امت اسلام بلكه براي بشريت بود و نه براي منافع فردي يا جمعي خاص. چشم انداز عاشورا گستره وسيع اسلام و خط مستمر زندگي همه انسانها بود و در پي راهي جاويد به سوي آزادي و عدالت براي كل تاريخ بود. امام حسين(ع) با تمام وجود از جان و مال وخاندان و اصحاب وارد ميدان شد و براي خدا و انجام وظيفه و منافع بشريت به معركه آمد و فرمود:«شكيباتر كسي است كه منافع مادي دنيا را ناديده گيرد و بر بلاها صبر كند.» 53 سيدالشهدا در مناجات عارفانه خويش با معبود چنين نجوا مي كند:«پروردگارا، تو مي داني كه قيام و اقدام مجاهدانه ما، براي رغبت در سلطنت مادي و بهره برداري ازمنافع زائد و پوسيده و پژمرده دنيا نبود، بلكه براي ديدن و نشان دادن و برگرداندن علامت هاي دين تو و براي اصلاح در شهرهاي تو بود، و براي آنكه بندگان ستمديده ات در امان باشند و به فرائض و سنن احكام تو عمل شود.» 54

اخلاق سياسي

سياست قرآني رابطه تنگاتنگي با مقوله اخلاق دارد و چنانچه اخلاق را از سياست حذف كنيم سياست به شيطنت تبديل مي شود. از ديدگاه قرآن سياست و حكومت مقوله خنثي و بي بنيادي نيست كه هر كسي بتواند عهده دار اين مهم گردد. 55 بلكه حكومت و سياست ناظر به كمال و سعادت انسان است كه زمينه ها و شرايط بيروني را براي انسان مهيا مي كند تا بتواند به سمت صلاح و تكامل حركت كند. 56 بنابراين سياست جداي از اخلاق نيست بلكه رابطه اي نزديك و غيرقابل انفكاك دارند لذا در زمينه اخلاق سياسي كه آن دسته از صفات نفساني است كه بازيگران سياست در عرصه تدبير امور جامعه بايد دارا باشند تا جامعه را به سمت سعادت رهنمون شوند قرآن اصول اخلاقي ارائه كرده است. از جمله اين اصول مهم مي توان به اين عناوين اشاره كرد: استقامت بر حق، 57 خيرخواهي،58شجاعت، 59 گذشت، 60 كنترل احساسات و حفظ عقل، 61 پاي بندي به عهد و پيمان، 62 صداقت و راستي، 63 نفي حيله و نيرنگ، 64 عدم تمسك به راه هاي باطل و نادرست 65 و اعتدال 66 و …
عاشورا مملو از ظهور و تجلي اين صفات برجسته در سيدالشهدا (ع)، اصحاب و خاندان ايشان است. با نگاهي به تاريخ جريان كربلا و شناخت شخصيت حضرت اباعبدالله (ع) و تامل در زيبايي هاي اخلاقي كه در اين حماسه بزرگ آفريده شده است نا خودآگاه دوست و دشمن انگشت حيرت به دهان مي گيرند و به اين همه عظمت و شكوه و مردانگي رشك مي برند.

 نظر دهید »

ولایت پذیری عاشورا ودرس های عبرت

02 آذر 1393 توسط سپهري

ولایت پذیری  عاشورا ودرس های عبرت

بار دیگر کاروان محرم از راه رسید و قلوبمان را در چشمه زلال عشق به حسین(ع) ویاران باوفایش شستشویی دوباره یافت و چشمانمان سیراب از اشکی شد که فقط نشان زجه و ناله و ذکر مصائب نبود بلکه با توامان شدن عاشورای امسال با یوم الله ۱۳ آبان، گریه های ما بیش ازپیش سیاسی بودند آن هم در شرایطی که یزیدیان زمان ما با طرح سناریوی شکست خورده “اسیدپاشی” سعی در تحت الشعاع قرار دادن اهداف قیام عاشورا و کمرنگ کردن مراسمات امسال داشتند غافل از اینکه اگر کمی به عقب برمی گشتند و سرنوشت هم پیاله هاشان در حوادث عاشورای ۸۸ را مرور می کردند، چنین خیالی به ذهنشان نمی رسید.خدا را شاکریم که دشمنان ما را از احمق ها قرار داد.
آنچه همه ساله در روزهای باشکوه عزاداری حسینی یادآوری می شود، درس های واقعه عاشوراست که شاید به گوشه ای از آن پرداخته شود و اهمیت و ضرورت آن آنقدر هست که طول سال را هم به بررسی این درس ها بپردازیم. شاید مرور چند نکته در این باره خالی از لطف نباشد؛
یکی از مهمترین درس های عاشورا ولایت پذیری است، اگر عاشورا را بعنوان فرهنگی ترین،اجتماعی ترین و سیاسی ترین حرکت تاریخ اسلام بپذیریم،به این نکته خواهیم رسید که تا وقتی حسین(ع) به کوفه نرسیده بایستی گوش به فرمان مسلم باشیم.اما اگر مسلم را تنها گذاشته و بگوییم منتظر حسین(ع) می مانیم، قافیه را بدجور باخته ایم چرا که با سر بریده حسین (ع) مواجه خواهیم شد. این تازه قسمتی از پیام عاشوراست.
درس دیگر واقعه عاشورا، درس دشمن شناسی و نحوه مواجهه با دشمن است؛ درسی که از اسوه وفا ابوالفضل العباس(ع) آموختیم. آن عبدصالح خداوند که در مواجهه با امان نامه دشمن، دستانش را داد اما دست در دست دشمن نداد. آن عباسی که در خوشرویی با طفلان کاروان و سرسختی و اقتدار با سپاه کفر، مصداق بارز “اشداء علی الکفار و رحماء بینهم” شد. جالب اینجاست که در هیچ منبع و مقتلی نقل نشده که عباس (ع) با مولایش بدخلقی کرده باشد و در مقابل باعمر سعد یکجا بنشینند و به حسین(ع) و یارانش بخندند! اینجاست که باید آموخت اگر خود را تابع این مکتب میدانیم، چه بسا گاهی آبی هم برای نوشیدن نداشته باشیم.
ویک درس دیگر عاشورا، درس حریت و آزادگی و درس ادب و توبه با تمام وجود است که حر نمونه بارز آن بود. ایشان در کمال خضوع و ادب، از بستن راه بر کاروان امام حسین(ع) ابراز ندامت و توبه کرد و صداقت خود در این توبه را نیز با ایثار جان خود در رکاب آن حضرت امضا کرد.
انقلاب اسلامی ما هم برگرفته از مکتب عاشوراست؛ انقلاب و اسلامی که بنیانگذار و رهبر آن، دلیل زنده ماندن آن را همین محرم و صفر می داند. انقلابی که امام و رهبرش در پاسخ به کوته فکری های برخی افراد که آمریکا را قدرت برتر دنیا می دانستند، می فرمود: “آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند ؛ما دنبال این نیستیم که آمریکا برای ما کاری بکند، ما آمریکا را زیر پا می گذاریم” .
شاید مقایسه اوضاع این روزهای خودمان با حوادث عاشورا برای بعضی ها جالب به نظر نیاید اما جای تامل دارد؛
از سناریوی دشمنان قسم خورده در “اسیدپاشی” که با هدف کمرنگ کردن حضور عاشورایی امسال و همچنین زمینه سازی برای برهم زدن انتخابات پیش رو انجام شد که بگذریم؛
از قیاس مع الفارق یکی از حقوقدانان کشور در مقایسه ماجرای توبه حر با سران فتنه که حتی حاضر به ابراز ندامت هم نیستند و همچنین آب در آسیاب دشمن ریختن شان که بگذریم ؛
از اقدامات شبانه روزی وزارت فخیمه فرهنگ در جهت ترویج فرهنگ عاشورایی و احیای ارزش های اسلامی با اجرای کنسرت و دادن مجوزهای متنوع که بگذریم؛
از نطق در خور تامل یکی از مشاوران وزیر خارجه خنده رو و پرصلابتمان در مورد دلجویی و معذرت خواهی از “یزیدیان زمان” بخاطر تسخیر لانه شان که بگذریم؛
از بی توجهی به مراسم با اهمیت یوم الله ۱۳ آبان و عدم حضور بالا ترین مقام اجرایی کشور در مراسم و پایین آوردن اهمیت این روز با شکوه فقط در حد “روز دانش آموز” که گذریم؛

تازه می رسیم به اینجا که حالا وظیفه ما ملت چیست؟
این را از آن جهت می گویم که مقام معظم رهبری (حفظه الله) می فرمایند: “ما با رژیم آمریکا مواجهیم نه ملت آمریکا اما رژیم آمریکا با ملت و دولت ایران مواجه است و از ملت ناراحت و خشمگین است” .
شرط ورورد به میدان نبرد شناخت دشمن است، باید شمر زمانه تان را خوب بشناسید چراکه بخواهیم یا نخواهیم،تاریخ تکرارشدنی است و این ما هستیم که تصمیم می گیریم در این جدال همیشگی حق و باطل و در این جنگ آشکار، مصداق ایه “ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم” باشیم ؛در رکاب حسین (ع) باشیم یا در لشکر یزید.

 1 نظر

حضرت زهرا (س)وولایت پذیری عاشورا

02 آذر 1393 توسط سپهري

وقایعی که در امت اسلامی بعد از وفات پیامبر گرامی رخ داد جنبه یک حادثه آنی در طی مدت حداکثر سه ماه را ندارد بلکه جریانهایی منظم شده در جهت براندازی اصل اسلام که پذیرش ولایت و تسلیم بودن در برابر امر خداوند است، می باشد. در هر جریانی عوامل بوجود آورنده و زمینه های آماده ای برای شکل گیری اهداف جریان وجود دارد که آثاری نیز برآن مترتب می شود و برای پی بردن به تمام زوایای این جریان باید از اهداف آن شروع کرد.


بعد از واقعه غدیر خم و معرفی علی علیه السلام بعنوان امیرالمومنین و جانشین پیامبر جریانی در جهت کنار زدن و حذف امر پیامبر در مورد سرپرستی امت بعد از خود که در سقیفه نمود پیدا کرد، شکل گرفت. مسئولیت اولیه این جریان انفصال امت از ولایت است که با شعار «ما حاکم دیکته شده نمی خواهیم» محقق شد. آن کسی که مقابل این جریان ایستاد و خار چشم عوامل ولایت ستیز شد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. حال این سوال مطرح است که چرا خارج کردن امامت از حکومت برای این جریان از اهمیت اولیه برخوردار است و چرا حضرت فاطمه که برخوردار از مقام عصمت است تا سر حد مرگ از ولایت دفاع می کند؟

در روایتی امام باقر علیه السلام می فرمایند: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَة» (الکافی ج ۲ ص۱۸) اسلام روى پنج پایه نهاده شده: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. و بچیزى مانند ولایت فریاد زده نشد، مردم آن چهار را گرفتند و- این- یعنى ولایت- را رها کردند. امام در این روایت به پیکره اسلام اشاره می کند که در راس آن ولایت قرار دارد و اهرم ولایت است که دیگر اهرم ها را برپا می کند. هر کس ولایت را قبول کرد اسلام را بطور کامل پذیرفته و با امر ولایت پیش می آید و طبق این روایت هر کس ولایت را نپذیرفته باشد ارکان دیگر اسلام هم از او قبول نمی شود.
گاهی بحث از ضعیف شدن دین می شود، باید توجه داشت اصل دین مورد ضعف قرار نمی گیرد بلکه این گفته به دو رویکرد اشاره دارد، یکی جریان وابستگی مردم به خدا و دین که مردم بر اثر اطاعت از اوامر الهی گاهی به خدا نزدیک شده و بر اثر غفلت از یاد خدا از او دور می شوند، دیگر اینکه تا چه اندازه در زندگی اجتماعی مردم حاکمیت دین وجود دارد بعبارت دیگر وجود هنجارها و ارزشهای دینی در زندگی اجتماعی تاچه اندازه برقرار می باشد. حال اگر مردم می خواهند مقرب درگاه حق بوده و در زندگی اجتماعیشان ارزشها و هنجارهای دین حکومت کند باید ولایت و امامت را بپذیرند زیرا مدیریت این دو جریان با ولایت است. اینست که امام باقر علیه السلام می فرمایند به هیچ چیز مثل ولایت فریاد زده نشده است.
نظام اسلامی منهای ولایت همان نظام طاغوت است که جریان سقیفه بخوبی اینرا فهمیده بود. سقیفه جریان وابستگی حکومت به خدا را قطع کرد یعنی دقیقا تحریف آیه « إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه »(انعام/۵۷) پس بنابراین لزومی ندارد از فرمان پیامبر مبنی بر جانشینی خود پیروی کند. ضمن اینکه با زدودن عصمت از جریان نبوت سعی در باطل بودن برخی از سخنان و رفتارهای ایشان نمود.(انّ الرجل لیهجر)
باید دانست ولایت عشق و محبت نیست بلکه لازمه ولایت عشق و محبت است، ولایت یک چینش اجتماعی است و چینش یک نظم همراه با جلو رفتن به کمال انسانی است. اگر در جامعه مظهر خدا که امام معصوم است در راس مخروط جامعه قرار بگیرد جامعه ای ولایی تشکیل می شود که به رفع تمام نیازهای مردم می پردازد. پس جریان سقیفه به ما مربوط می شود زیرا اگر در آن زمان حاکمیت در مسیر امامت قرار می گرفت آیا وضعیت بشر به این شکل می بود؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بخوبی از آینده بشر آگاه بود فلذا به ایستادگی در مقابل جریان ولایت ستیز پرداخت. حال این سوال پیش می آید که آیا تاثیری بر عملیات دفاع حضرت از ساحت ولایت مترتب شد یا خیر؟ در پاسخ باید گفت حضرت، جریان ولایت پذیری و مبارزه با ولایت ستیزان را براه انداخت. جریانی که در بعد از خود به قیام عاشورا و هم اکنون به انقلاب اسلامی و در آخر هم به ظهور منجی می انجامد. سلاح حضرت در این مبارزه اشک بود و شما بارها شنیده اید که ولایت ستیزان از گریه های ایشان به ستوه می آمدند و تحمل صدای گریه ایشان را نمی کردند زیرا حضرت با گریه خود به امت اسلامی آگاهی داده و مظلومیت ولایت را بازگو می کردند. حضرت زهرا سلام الله علیها قبر خود را مخفی نگه داشتند تا این سوال در ذهن همه جهانیان باقی بماند که چرا دختر مطهر پیامبر اسلام قبرش مخفی ماند و این خود ابتکار عملی برای یک مبارزه همیشگی از سوی زهرای اطهر می باشد.


 نظر دهید »

زنان و ولایت پذیری عاشورا

02 آذر 1393 توسط سپهري

ویژگی و معیارهای زنان عاشورا

«ولایتمداری » ،«تکلیف گرایی» ،«مسئولیت پذیری» ،«آگاهی توأم با بصیرت» در انجام فریضه الهی «امر به معروف و نهی از منکر» معیارهایی هستند که زنان عاشورا را در حرکت هدفمند خود انگیزه دادند. ویژگی های این زنان تاریخ ساز، هم در رفتار آن ها شایان ملاحظه است و هم در توصیه هایی که امام حسین بن علی(ع) به آن ها نموده، در خور تأمل است.
ویژگی هایی چون «موقعیت شناسی» ،«درک صحیح از شرایط زمانی و مکانی» ، «استفاده مناسب از فرصت ها » ،«کاربرد توانایی ها،ظرفیت ها و قابلیت ها» در پرچمداری قیام کربلا، مسائلی است که با مرور تاریخ عاشورا بر صاحبان خرد روشن خواهد شد. اما آنچه در توصیه های امام (ع) تأکید شده، در نهادینه سازی عملی رهروان آینده، در هر زمان و با هر اوضاع آموزه هایی قطعی است. برخی از این توصیه ها را می توان چنین دید:


الف- حجاب و صبر

یقیناً تمام مسلمانان پیرامون«حجاب زینبی» اشتراک نظر دارند و آن را الگوی عملی زنان مسلمان می دانند. حجابی که با نام زینب(س) عجین شده و تاریخ آن را با درازی عمر زینب گره زده است. در نوشته های پیرامون حضرت زینب(س) مشاهده می شود که امیر مؤمنان (ع) برای رفتن زینب به زیارت قبر رسول خدا مقرراتی خاص اجرا می کرد. به این سان که وی همراه دخترش به مسجد می رفت
و حسنین از چپ و راست او را همراهی می کردند. پدر جلو می رفت تا ببیند اگر مردی در مسجد مانده،چراغ های مسجد را خاموش کند تا زینب در حریم تاریکی به مسجد بیاید(هاشم معروف الحسین،پیام انقلاب حسینی،ص 124) حجاب و عفاف زینب کبری(س) در عاشورا هم تجلی یافت. همین معنا سبب گردیده است تا شیعیان سوزناک ترین و در عین حال مفهومی ترین بخش مراثی عاشورا را به زینب و در مخاطره قرار گرفتن حجاب او در اسارت اختصاص دهند.
با وجود این امام باقر می فرماید: سرور آزادگان در آخرین وداع، و البته سخت ترین لحظات فرمود:
ثم انه ودع علیاله وامرهم بالصبر والبس الازر.
در ترجمه و توضیح این فراز از توصیه های امام آمده است: ازر عبارت از معجر و هر لباس است که از روی لباس می پوشند و به قرینه، اینکه بانوان حرم در سفر و حضر دارای معجر بوده اند، و نیز امام برای دومین بار اهل و عیالش را وداع کرد و آنان را به صبر دعوت نمود و به پوشیدن لباس چابک و جمع جور توصیه فرمود(سخنان حسین بن علی (ع)، ص 281)
«صبر هم برای شیعیان» صبر زینب(سلام الله علیها) است. اما امام به صبر و حجاب زنان حرم که زینب(سلام الله علیها) در میان آنهاست، توصیه می کند. چنین بود که محنت ها و مصیبت ها به عقل و صبر و اطمینان به خدا تبدیل شد و هر رخداد ناگواری که بر زینب (س) فرود آمد، از مفاهیم کمال و جلال در جان و خرد او پرده برداشت و با شکوه ترین درجات ایمان و صبر جمیل رابه نمایش گذاشت (پیام انقلاب حسینی،ص 137)

ب- آمادگی و پایداری در برابر ناملایمات

در آخرین وداع امام(ع) این جمله هم وجود دارد: استعدوا للبلاء آماده باشید برای بلاء. (سخنان حسین بن علی (ع) ،ص 279) این هشدار، هم بزرگی بلا و مصیبت را تذکر می دهد وهم آمادگی پایداری بی نظیر را برای زنان بستر سازی می نماید.

ج- اطمینان و توکل به خدا در برابر دشمنان

بلافاصله پس از تأکید هشدار دهنده برآمادگی در برابر مصائب، امام (ع) می فرماید: و اعلموا ان الله حامیکم و حافظکم و سینیجیکم من شرالاعداء(همان)؛ و بدانید که خداوند حامی حافظ شماست و بزودی شما را از شر دشمنان نجات می دهد. چه زیبا(زینب سلام الله علیها) اسطوره ای از عمل به تأکیدها و وصایای امام می شود و دیگر زنان حرم را به دنبال خود دراین مسیر هدایت می کند.

د- برپاداشتن نماز

اقامه نماز عاشورا، نماد مهم الهی بودن این قیام بوده است ونماز شام عاشورای حضرت زینب(سلام الله علیها) سازنده مهم ترین برپا کننده نماز بی مانند در میدانی دردناک، به عنوان مظهر ایمان و عبودیت،دراین عرصه هم شگفتی آفریده است. یک برداشت زیبا در توصیف این نماز نوشته است : نماز زینب در آن شب مانند نماز جدش در کنار مسجدالحرام بود که در آغاز دعوت با انواع آزارها و اهانت ها رو به رو شد، و چون نماز علی (ع) در صفین، در حالی که کشتگان در پیرامونش افتاده بودند و معاویه به ادامه جنگ فرمان می داد و مانند برادرش سالار شهیدان در معرکه روز عاشورا در حالی که تیرهای کوفیان از هر سوی بر بدنش می بارید(پیام انقلاب حسینی، ص 138)

ه- حریم بودن زنان

یکی از تلاش های جانسوز سیدالشهد در لحظاتی است که لشگر دشمن به سوی خیمه های زنان و کودکان هجوم می برد. شعار مشهور و سازنده امام که یا شیعه آل ابی سفیان، ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرار فی دیناکم - ای پیروان خاندان ابی سفیان، اگر دین ندارید و از روز جزا نمی ترسید، لااقل در زندگی آزاد مرد باشید(سخنان حسین بن علی (ع)، ص 295) ؛بیانگر این است که زنان در شریعت محمدی(ص) حریم و حرمت دارند. شعار امام (س) همه زنان و مردان تاریخ را فرامی گیرد و به همه نسل ها«حریم بودن » زن را اعلام می دارد.
پس از ذکر این بخش ها درباره عاشورا، به لحاظ مقطع زمانی، به نظر می رسد در بخش دوم، باید به «زنان در انقلاب اسلامی» پرداخت. اما به دلایلی این موضوع در بخش سوم می آید. دلیل اول آن است که انقلاب اسلامی، در بخشی از دوران معاصر و در دوره غیبت کبری رخ داده است و دلیل دوم به ارتباط مطالب و مسائل فرهنگ دوران انتظار، باز می گردد. این دو مسأله سبب می شود تا در بخش سوم و با بهره یگری از مسائل «عاشورا» و «انتظار» بهتر و همه جانبه تر، زنان در انقلاب اسلامی مورد بحث قرار گیرد.

دوران انتظار

نگاهی کلی به دوران انتظار و اوضاع و احوال و ضرورت ها و بایسته های آن مدخلی است براین بحث که زنان مؤمن و شیفته ظهور، چگونه از دشواری ها و تنگناهای آخرالزمان به سلام رهایی یابند، و چه معیارهایی رهاننده زن دراین مرحله پریشانی و بحرانی است ؟
سخن مشهور پیامبر خاتم(ص) من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه. هرکس بمیرد،بی آنکه امام زمان خود را شناخته باشد، مانند مردم دوران جاهلیت مرده است (حکیمی،خورشید مغرب،1360، ص 177) دلالت برآن دارد که فرهنگ وخوی جاهلیت در دوره های مختلف زمان جریان دارد. همچنین امام شناسی به معنای «پذیرش ولایت امام» است که لازمه آن خروج ازولایت شیطان یعنی هر راهی که به غیر امام معصوم (ع) ختم می شود. با اشاره به حدیث سلسله الذهب با شرط قرار گرفتن در حلقه موحدان در آن، که همانا اعتقاد عملی به وجود امام است، تفسیری روشن تر از سخن حضرت ختمی مرتبت (ص) به دست میآید.
ذکر دو نکته تأمل آمیز ضروری به نظر می رسد:
1- تقسیم تاریخ وسرنوشت زن به دوره جاهلیت قدیم و جاهلیت مدرن که امام خمینی به آن تصریح داشته اند.
2- مشخص شدن حلقه اتصال بشر به خداوند در نگاه فقیهی بزرگوار که می تواند سخن پیامبر (ص) و امام هشتم را تبیین کامل کند. حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی معتقد است استفاده از واسطه فیض خدا که اسم اعظم و مثل اعلای اوست، به دو طریق است: اول به تزکیه فکری و خلقی و عمل یکه اما تعلم ان امرنا هذا لاینال الا بالورع؛ آیا نمی دانی که هرآینه امر ما نیل نمی شود مگر به ورع، و دوم به انقطاع از اسباب مادی و اضطرار و از این طریق بسیار کسانی که بیچالره شدند وکارد به استخوان آنها رسیده و به آن حضرت [حضرت صاحب الامر] استغاثه کردند، نتیجه گرفتند(وحید خراسانی، توضیح المسایل، 1382،ص 165)
بنابراین در جاهلیت مدرن که، آخرالزمان در احاطه آن است مانند دوران جاهلیت قدیم،تنها راه رستگاری اعتصام به ریسمان الهی است که واسطه آن امام غائب می باشد.
برداشتی دیگر برآن است که انسانی که خط حرکت صحیح را در حیات خود نشناسد،حرکات و سکنات و فعالیت های او در زندگی، در جهت تکامل نخواهد بود. حرکت تکاملی انسان،حرکت روی خط صحیح«وجود و تکلیف و غایت» است.شناخت این خط که همان «صراط مستقیم» است، بدون شناخت راهنمای خط ممکن نیست(خورشید مغرب،ص 177)
واقعیت آن است که اگر روزگار انتظار، روزگار فتور بود، و انسان وظایف چندانی نداشت، باید تکلیف برداشته می شد و باید در تعالیم پیشوایان، سخن از چنگ زدن به دین و رعایت پارسایی و حفظ مکتب و رهبری و امامت گفته نمی شد… و گمان ندارم کسی تصور کند که چنگ زدن به دین منفک از عمل به احکام دین تواند بود، و جزء احکام دین، مبارزه با ظلم، امر به معروف و نهی از منکر و حضوردر همه ابعاد و وظایف فردی و اجتماعی است(همان، ص 353)
مطالب بالا، تصویر کلی از «صراط مستقیم» ، «راهنمای صراط» و «چگونگی حرکت درآن» را ارائه نمود وحضور فعالانه با برنامه و هدف اسلامی،خط مسلمان منتظر را در آخر الزمان اعلان داشت. حال باید دید معصومان (ع) اوضاع دوران انتظار یا آخرالزمان را چگونه ترسیم کرده اند.
امام باقر(ع) می فرماید: «چگونه خواهید بود زمانی که زنان شما فاسد و جوانانتان فاسق شوند. نه امر به معروف می کنید و نه نهی از منکر می نمایید.پرسیدند آیا چنین خواهد شد؟ فرمود: آری! از این هم بدتر می شود»(دوانی،مهدی موعود، ص 944)
امام صادق(ع) می فرماید: فساد در همه جا آشکار می شود و کسی از آن جلوگیری نمی کند و مرتکبان آن خود را معذور می دارند. شخص با ایمان لب فروبسته و حرفش پذیرفته نمی شود(همان،ص 320)
در ترسیم هولناکی که گوشه ناچیزی از آن ارائه شد «بارزه های فرهنگی» یا بهتر است گفته شود فرهنگ ستیزی هاست که آخرالزمان را در بر می گیرد. برخی از این بارزه ها را می توان چنین تقسیم بندی کرد:

انحراف و التقاط فکری

امام صادق (ع) فرموده است :هرگاه دیدی حق از میان رفت واهل حق رفتند، و دیدی که دست در قرآن بردند و چیزهایی که درآن نبوده داخل کردند و آنگاه از روی هوای نفس آن را توجیه کردند(همان، ص 1307)

مهجوریت قرآن و عترت

از قول امام صادق(ع) آمده است: [در آخرالزمان] حرام حلال گشته و اموردینی با رأی شخصی عملی می شود. حکام کسانی هستند که به ما اهل بیت ناسزا می گویند و شنیدن تلاوت قرآن بر مردم گران، و استماع سخنان باطل بر مردم آسان است. مردم نماز را سبک شمرده، و جوهات نمی دهند. احکام تعطیل و در مواردی مردم به میل خود عمل می کنند. (همان)

رذیلت های اخلاقی

درهمان روایت اضافه شده است.فاسق دروغ می گوید و دروغ را به رخ او نمی کشند. برخی به عمل فاسد خود فخر می کنند و تمجید می شوند. مرد با شرافت پیش دشمن که از او و قدرتش وحشت دارد خوار می گردد(همان).

معاملات حرام اقتصادی

گذران مردم از راه کم فروشی، زنا و شرابخواری است. طالب حلال در نظر مردم مذموم و مورد سرزنش، و طالب حرام محترم خواهد بود. کم فروشی و احتکار برای سود بیشتر در جامعه جریان دارد و مردم خوردن ربا را حلال و آسان می شمرند (همان).

چیرگی باطل بر حق

امام باقر(ع) می فرماید: گواهی ناحق پذیرفته شده، و گواهی عادلان رد می گردد . مردم ریختن خون یکدیگر و زنا و خوردن ربا را حلال و آسان می شمرند، و از اشرار به واسطه ترسی که از زبان آن ها دارند،ملاحظه می کنند(دوانی، موعودی که جهان در انتظار اوست، 1349، ص 319)
و امام صادق (ع) می فرماید: هرگاه دیدی مرد[ فرد] سخن حقی می گوید و امر به معروف و نهی از منکر می کند،درآن حال کسی به قصد نصیحت نزد او می رود به وی می گوید: این را از زبان تو ساخته اند یعنی گفتن سخن حق و امر به معروف و نهی از منکر متروک می شود و ارزش خود را زدست می دهد اگر کسی بگوید کاری زشت است او را برحذر می دارند. (مهدی موعود، ص 1043)

دنیا طلبی محض

امام صادق(ع) فرمود: مرد ریاست را بر رسیدن به دنیا طلب می کند. فقیه برای دنیا و غیر دین تحصیل می کند. مردم دور قدرت دوستانند(همان)آنچه آمد، گوشه هایی کوچک از روایات بسیار درباره اوضاع و احوال دوران انتظار است، در نگاه اجمالی به جوامعی که این اوضاع درآن جریان دارد، اصول، مبانی و ارزش های تمدن و تفکر لیبرالی یا تجدد را در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و نظام اجتماعی می توان شاهد بود. به عنوان مثال «احتکار، کم فروشی» و «حرامخوری» از اصول ثابت «سودآوری» و «اصالت فایده» در اقتصاد نوین است.
«رباخواری» مبنای سیستم بانکداری است، و اختلاط زنان و مردان و پیامدهای حضور بی هدف زنان در جامعه ودر عرصه های مختلف به «تساوی نگری» و «آزادی های فردی» بر می گردد. البته «التقاط»، «انحراف و تفسیر به رأی» در جوامع اسلامی سبب گردیده است تا مبانی، اصول و ارزش های مغایر با دین و شریعت، به سهولت در میان ملت های مسلمان حاکمیت یابد.
در چنین فضایی بیش از هر مسئله برای زمان برنامه های ویرانگری وجود دارد. به همین دلیل در دوران جدید با وجود همه «پیشرفت های علمی و دستاوردهای شگفت آن، زنان و مردان در پریشانی، ناآرامی، عدم سلامت و امنیت به سر می برند. بدیهی است زنان بیش از مردان آسیب پذیرند و آفات تجدد آنها را در معرض خطر قرار می دهد. برای یافتن چرایی این مسئله، ضروری است که دریک نگاه تطبیقی، برخی نکات کالبد شکافی شود.

جهل علم جدید

ره آورد علم جدید دنیای غرب را مادر و بانی «توقیفات»،«ترقیات» و «تمدن بی رقیب» کرده است.احساس نیاز دنیای اسلام به این علم و مصنوعات آن، «مهم ترین آرزوی مصلحان» دراین خطه از جهان بوده است، و در دوره حاضر، صاحبان قدرت در رسیدن به دنیای تمدنی غرب، تلاش بی وقفه داشته اند. اما آیا این راهکار سبب خیر برای دنیای اسلام بوده است؟ تحلیل گری براین ادعاست که هر چه کشوری از کشورهای جهان اسلام در بهره گیری از تکنولوژی جدید، آموزش جدید و علم جدید موفق تر بود، بیشتر در معرض نفوذ مرده ریگ ارزش های غربی قرار می گرفت. نتیجه این انقیاد بیشتر فرهنگی،چیزی جز تهدید بیشتر برای هویت اسلامی و هویت تمدن اسلامی نبود(نصر،جوان مسلمان ودنیای متجدد، ص 176)
با این واقع نگری خردمندانه می توان تصریح امام صادق(ع) بر جهل آخرالزمان را دریافت که هنگامی که قائم ما قیام می کند، با مردم نادانی روبرو می شود که در نفهمی ازجهال جاهلیت که پیغمبر با آن ها مواجه بود،بدترند، زمان بعثت مردم از چوب و سنگ و صخره بت می تراشیدند و پرستش می کردند، زمان ظهور همه مردمان قرآن را به میل خود تأویل و به آن استدلال می کنند. (مهدی موعود، ص 1128)
نابسامانی اوضاع و بحرانی شدن اوضاع و احوال،تیرگی روزگار مردمان را پیش خواهد آورد. «وقتی اوضاع و احوال این گونه شد واز تمدن (منهای انسانیت) کنونی همه به ستوه آمدند، و تاریکی جهان را فرا گرفت،ظهور یک رجل الهی و پرتو عنایات غیبی با حسن استقبال مواجه می شود. اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها» (صافی، امامت و مهدویت، ص355)

حاکمیت امیال یا عقل

اصالت عقل در تفکر رنسانسی که امت اسلام را نیز محاصره کرده، ره آورد دیگری است که به «انقطاع وحی» منجر شده است. عقلانیت جایگزین وحیانیت گردیده و بی نیازی انسان را از وحی، پدیدار کرده است. اما این عقلانیت درحقیقت، حاکمیت امیال و به تعبیر دقیق تر حاکمیت «نفس اماره انسان» است. چنین است که در اوج عقلانیت بشر، جدید، در ظهور،امام غایب به «عاقل کردن » مردمان می پردازد. امام باقر(ع) می فرماید: هنگامی که قائم ظهور می کند،دست خود را روی سر مردم می گذارد و با آن عقول آنها جمع و افکارشان کامل می گردد(مهدی موعود، ص 1115)
امام صادق (ع) ظهور را مایه جمع شدن عقل ها و کامل شدن اخلاق اعلام می نماید(همان، 1118) ؛و البته این عقل، «خردگرایی» عصر روشنگری نیست که امروز بر دین و آیین و اخلاق انسان ها در سراسر جهان حاکم شده است، بلکه عقلی است که امر الهی را فرمان برد،پس به صورت نفس کلی درآمد تا بتواند ماده را تصویر کند. و اگر او [عقل] نبود، خدای تعالی هرگز پرستش نمی شد و به یکتایی شناخته نمی شد، و فرمانش برده نمی شد؛ و سجده ای در پیشگاهش صورت نمی گرفت. پس عقل بود که خدای تعالی او رابه سوی سالکین همه عوالم به رسالت فرستاد تا آنان را به راه راست رهبری کند. (امام خمینی، مصباح، الهدایه الی الخلافه و الولایه، 1360،ص 158)

امنیت و علم زن در ظهور

امام باقر(ع) فرمود: خداوند در زمان قائم چنان علمی به مردم می دهد که زن در خانه اش با قرآن و روایت فرمان می دهد(موعودی که جهان در انتظار اوست، ص 239)
امیرالمؤمنین(ع) هم فرمود: [در دوران ظهور] زنی که می خواهد راه عراق و شام را بپیماید،همه جا قدم بر روی سبزه وگیاهان می گذارد و زینت های خود را برسر دارد و کسی به او طمع نمی کند نه درنده ای به او حمله می آورد و نه او از درندگان وحشت دارد(مهدی موعود، ص 1109)
اینکه «امنیت» و «علم» زن درمیان نعمات و مواهب دوران ظهور تصریح گردیده است، نشان از آن دارد که آخرالزمان با ناآرامی ها و نا امنی ها یش، زنان را بیش از مردان به مخاطره می اندازد. تمدن و تفکر جدید درزمان حاضر این امر را به خوبی نشان می دهد. اگرچه زنان ظاهراً با برخورداری از تساوی حقوق، در همه عرصه ها حضور دارند، اما ناامنی و جهلی که ابزارگونگی زن را از دید او مخفی داشته، دردی است که درمان آن مشکل به نظر می رسد.
نگاهی گذرا به شأن و منزلت زن در دوران انتظار از زبان معصوم (ع) بیانگر آن است که «زن» در برنامه سازی های تمدن جدید، از آموزه های دینی و نگرش معصومان(ع) فاصله ای بسیار گرفته، و در مسیری دیگر راه می پیماید. این امر به آن معنا نیست که آخرالزمان را مردان با رفتاری خداپسندانه طی می کنند؛ بلکه به دلیل آنکه مقاله حاضر پیرامون موضوع «زن » نگاشته می شود، این قشر بیشتر مورد تأکید واقع می شود.
پیامبر خاتم(ص) در حجه الوداع فرمود: در آخرالزمان مردان لباس زنان پوشیده و زنان سرپوش حیار را کنار می گذارند(موعودی که جهان در انتظار اوست، ص 322)
امام باقر(ع) نیز فرمود زنان نوازنده آلات طرب به دست می گیرند، و به طورآشکارنوازندگی می کنند. (همان، 137) و فرمود زنان برزین ها سوار می شوند. (7) (همان، 318)
و امام صادق(ع) فرمود: زنان بر حکومت و هر کاری مسلط می شوند و به هر چیزی که هوس می کنند، روی می آورند.(همان، 322)

زنان در انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی در حقیقت پلی برای اتصال عاشورا به ظهور است .ویژگی استراتژیک انقلاب،هم به دلیل موقعیت زمانی آن است که در مقطع میانی عاشورا و ظهور قرار گرفته، و هم براساس محتوا، مبانی و راهکارهای نشئت گرفته از عاشورای حسینی (ع) است.
در واقع انقلاب اسلامی، رستاخیزی بر مبنای «امر به معروف و نهی از منکر» بود که رهبری آن را یکی از «نواب عام» برعهده داشت. برپایی حکومت دینی بر پایه «ولایت فقیه» نیز ارتباط عاشورا و ظهور را در دوران انتظار، طبق اندیشه شیعی تعریف می کند.
نحوه حضور و مشارکت زنان در صحنه های انقلاب اسلامی، دو رویکرد را نشان می دهد.
رویکردی عاشورایی که از آغاز انقلاب در دهه 40 تا پیروزی برقرار بوده، و سپس به تلاش بی وقفه در عرصه های مختلف نظام اسلامی تبدیل گشته است، پذیرش دشواری ها و مصائب از سوی زنان، با هدف بقا و اعتلای انقلاب اسلامی، نماد الگوپذیرانه از عاشورا بوده است.
رویکرد دوم، انتظار گرایانه بوده که به حرکت عاشورایی زنان پس از انقلاب اسلامی، به ویژه دوران جنگ تحمیلی باز می گردد. این حرکت در جهت وظایف منتظرانه پیش رفته و باورهای انتظار گرایانه زنان را در عمل پیاده کرده است.
بنابراین «زن درانقلاب اسلامی» با گفتار و رفتار خود توانست مفاهیم عاشورایی و انتظار گرایی را در حیات بخشی آگاهانه و داوطلبانه متجلی نماید.
تعریف و تبیین رفتارهای زن انقلابی در کلام امام خمینی، بهترین و شفاف ترین کارنامه ایمانی زنان است .نقش تعیین کننده زن در دفاع مقدس، مهم ترین راهبرد برگرفته از زنان عاشورا در تاریخ زن مسلمان ثبت کرد. نمودهای ذیل برخی رفتارهای زنان در انقلاب اسلامی بوده است:
شیفتگی مقلدانه نسبت به پیشوای دینی از آغاز مبارزات امام در دهه 40.
شرکت شهادت طلبانه گروه هایی از زنان مؤمن در صحنه هایی از انقلاب.
وفاداری به مبانی و احکام اسلامی با عملکرد دیندارانه به ویژه صف آرایی حماسه ساز در برابر فرهنگ سوزی پهلوی، که درانقلاب اسلامی نقشی سرنوشت ساز داشت.
تلاش همپا بلکه بیشتر از مردان در جهت اهداف انقلاب اسلامی.
شرکت در سازندگی های پس از انقلاب که اهدای اموال شخصی زنان را هم دربرگرفت.
تحمل شهادت و جانبازی و اسارت فرزند، همسر،پدر و برادر در جنگ تحمیلی.
تشویق و ترغیب فرزندان و برادران و همسران به مجاهدت در راه خدا.
سوگواری زینبی بر شهیدان و اظهارات افتخار آفرین به اهدای قربانی در راه خدا،که موجب تهییج بیشتر شهادت طلبان می گردید.
شکیبایی بر مشقات، با افتخارآگاهانه به الگوهای عاشورایی.
برهم زدن تلاش شوم فرهنگ سازی پهلوی در پشت کردن به دنیا گرایی و رویکرد به مبانی، مفاهیم و ارزش های اصیل اسلامی در زندگی خانوادگی و اجتماعی.
انقلاب اسلامی ایران«مرحله گذار از عاشورا به ظهور» بود. دراین گذار زنان با «تکلیفی گرایی» و «مسئولیت پذیری»دینی در میادین مورد نیاز وارد شدند،گام های زینبی برداشتند و خود را به عنوان «زنان منتظر» استقبال کننده از دشواری ها، معرفی
نمودند. فرهنگ ستیزی پهلوی، «زن» را شی گونه نمود و جاهلیت مدرن آن بنا بر تحلیل دقیق امام خمینی،برای او برنامه های هدفمند اجرا کرده بود. بنابراین،رویکرد «شریعت طلبانه زن» در انقلاب اسلامی بزرگ ترین حرکت برگرفته از آموزه های عاشورا و د رجهت حرکت انتظار گرایانه بود.
«اشرف پهلوی» خواهر شاه معدوم می گوید: از مشاهده تظاهر کنندگان در خیابان های تهران دچار وحشت شدم به ویژه از این واقعیت ترسیدم که زنان آزادی هایی را که پهلوی ها به آنان داده بودند «به دور افکنده» چادر سیاه مادر بزرگ هایشان را بر سر کرده بودند. در نظر من مثل این بود که کودکی را که بزرگ کرده اید، ناگهان بیمار شود و بمیرد(شوکراس، آخرین سفر شاه، ص 346). این حرکت به دلیل تأثیرگذاری وسیع آن به دست امام خمینی بارها مورد تأیید قرار گرفت. ایشان با تقسیم سرنوشت زن به دوره «جاهلیت قدیم» و «جاهلیت مدرن» او را همواره در بند برنامه سازی های جاهلی شرکت آور و کفر آلود دانستند. از سوی دیگر «خروج از ظلمات و ورود به نور» زنان رادر انقلاب اسلامی که در اوج جاهلیت مدرن انجام گرفت، مورد تمجید قرار دادند.
امام خمینی برنامه سازی های فرهنگ سوز پهلوی را برای زنان اینگونه اشاره می نمودند:
هرکس بخواهد شمه ای از آن جنایات مطلع شود، به روزنامه ها و مجله ها و شعرهای اوابش و اراذل زمان رضاخان ؛ از روزگار تباه کشف حجاب الزامی به بعد، مراجعه کند… رویشان سیاه و شکسته باد قلم های روشنفکرانه آن ها. (امام خمینی، صحیفه نور، 1369، ج14، ص 133)
ایشان انقلاب فرهنگی زنان را با مبنا و جهت و هدف اسلامی، به این سان متذکر می شدند: این اسلام که درایران زنده شد، آن خدمتی را که به بانوان کرده و خواهد کرد، ارزشش به اندازه ای است که نمی توانیم توصیف کنیم(همان،ج18، ص 262) و نیز،من در جامعه زنان یک تحول عجیبی می بینم که بیشتر از تحولی است که در مردان پیدا شده، و آنقدر که این جامعه محترم به اسلام خدمت کرده دراین زمان، بیشتر از مقدار خدمت مردهاست(همان، ج11، ص 162)
اما لب نگاه امام خمینی به زن انقلاب اسلامی را باید در این فراز از وصیت نامه سیاسی- الهی ایشان دید: ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری زینب گونه (علیهاالسلام) فریاد می زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز، از همه چیز گذشته و مفتخرند به این امر، و می دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعیم است،چه رسد به متاع دنیا. (همان،ج21،ص 172)

زمان کنونی: دوران انتظار

دوران کنونی، زمانه انتظار است و «حاکمیت تجدد» همه آنچه را معصومان (علیهم السلام) پیش بینی کرده بودند، در جوامعه و ملت های مختلف حاکم کرده است. «انقطاع از وحی» با لیبرالیسم فکری و جایگزینی علم و تکنولوژی به جای احکام شریعت، و حاکمیت امیال و اراده بشر در جایگاه خداوند بارزه های قطعی تمدن و تفکر جدید است. «بدعت ها»،«انحراف ها» و «التقاط های» مورد نظر معصوم (ص) در زمان حاضر عالم اسلام را هم فرا گرفته است . تفسیر به رأی اسلام و قرآن را در مدرنیته هضم کرده، و ساز و کارهای آن را مباح اعلام نموده است. زن مسلمان در چنین اوضاع و احوالی چون «راه گم کرده ای» است که نه تنها «عاشورا و انتظار» برایش مفهوم عملی ندارد،بلکه ارزش ها و اصول انقلاب اسلامی هم ناکارآمد به نظر می رسد. «تغییر» این بلای مدرنیسم زن را به الگوپذیری از تجدد سوق می دهد و …
پژوهشگر مسلمانی فضای سکولاریزه شده کنونی عالم را اینگونه می نگرد:
انسان جنبه خدایی پیدا کرده است و الوهیت انسانی شده و دنیا تنها مشغله و مورد اشتغال آدمی…
آنچه به نام «تغییر» خوانده می شود در همه جنبه های آن در مغرب زمین عبارت است از نتیجه جستجوی سیری ناپذیر و سفر ابدی ادامه یافته با مهمیز شک و تنش درونی (نقیب العطاس اسلام و دنیوی گری،ص 128)
و دیگری می بیند که: تجدد ماجرایی بود که چند قرن پیش در غرب پیش آمد. مفهوم توسعه مدت زیادی نیست که درغرب پدید آمده و مراد از آن به صورت زندگی و تمدن غرب در همه جهان است (داوری، فرهنگ خرد و آزادی،78،ص 339)

انتظار، آمادگی است و حالت آماده باش داشتن و تهیه مقدمات برای آنچه انتظار داریم، چنانکه در زیارت مخصوص حضرت مهدی (عج) هر صبح وشام می خوانیم و نصرتی معده لکم - من برای یاری شما آمده ام- و اگر در حقیقت ما منتظر انسانی هستیم که برهمه زننده اساس هاست و دگرگون کننده اصول تحریف شده زندگی و باطل کننده اندیشه های شیطانی و برآوردنده طرح های نو برای ساختن زندگی های نو، به جز آنکه مادر زندگی می کردیم،اگر چنین است باید برای آن دوران و آن روش ها، آماده باشیم(محمد حکیمی، مجر ساحل، 1341، ص 51)
آیا اندیشه های شیطانی یا همان سحرهای باطل کننده زندگی در دوران انتظار، چگونه آدمیان را به دام خود می کشد، در سطرهای زیر مشخص می شود:
امر دیگری که موجب اشتباه و خلط مسائل می شود، این اندیشه است که به غرب به عنوان کانون تفکر و علم و عقل و قدرت باید اعتماد کرد و راه غرب را نه فقط راه درست، بلکه از طریق قهری و قطعی تاریخ واحد جهانی دانست. (داوری، ص 334)
امت اسلامی این «ناکجاآباد» و «کژ راهه» را چرا و چگونه دریافت می کند؟ ارزش های تجدد و پیشرفت که ثمره های سلطه غرب محوری است و به دست نخبگان بومی و رسانه های جهانی انتشار می یابد، جامعه صنعتی آن راانتقال می دهد، در نهایت در قشرهای بیش از پیش گسترده تری از مردم رسوخ می یابد. نخبگان بومی به دلیل گرایش به الگوهای توسعه گرایی به عاملان و کارگزاران متعصب غرب تبدیل شده اند. (دو پوشی، فرهنگ وتوسعه، 1347، ص 47) آیا نمی توان دو راهی زمان ظهور را در ولایت شیطانی فرهنگ غرب و ولایت الهی امام شناسانه دید که امام صادق (ع) فرمود:
در آغاز طلوع آفتاب روز ظهور، گوینده ای بانگ می زند: ای مردم عالم، این مهدی آل محمد (ص) است با وی بیعت کنید که رستگار می شوید و مخالفت ننمایید که گمراه خواهید شد. فرشتگان جن و نقبا دست او را بوسیده و می گویند شنیدیم و اطاعت می کنیم. هنگام غروب آفتاب کسی از سمت مغرب زمین فریاد می زند: ای مردم عالم، شخصی به نام عثمان بن عنبثه اموی از اولاد یزید بن معاویه ظهور کرده، با او بیعت کنید، تا رستگار شوید با وی مخالفت نکنید که گمراه می شوید… نقبا او را رد و تکذیب می کنند. می گویند: شنیدیم و تکذیب می کنیم. اما هرکس شک و تردیدی به دلش راه بیفتد و منافق و کافر با صدای دوم گمراه می شوند (مهدی موعود، ص 1154)
زن در مجادله های پیش رو که برای احکام شریعت پدید آمده است کدام راه را برگزیند؟ و چگونه خود را از آخرالزمان و فتنه های آن برهاند و به عاشورا متصل شود و برای انتظار و فرج آماده گردد؟ گفته شد «انقلاب اسلامی » محک عینی و ملموسی بود که زنان شیعی به دست زنان، در مسیر اسلام خواهی، آن ها را به مشارکتی فراگیر در صحنه های مختلف کشانید. اما «جهت دار» بودن این حضور و مشارکت و دنبال کردن معنادار راه، همان «حیات طیبه» را ترسیم کرد. حال باید دید دانش و مدرک تحصیلی، اشتغال و گرفتن مناصب، اشتیاق واقعی یا کاذب برای حضور در عرصه قدرت و حاکمیت، به ویژه فتنه «تساوی حقوق زنان ومردان» کدام «بهشت» را درهمین دنیا برای زنان آماده می کند؟ اگر آخرت گرایی و زندگی معنادار هم زنان را برنمی انگیزاند، به هرحال باید مسیر دنیوی آنان، «هدفمند و نافرجام» باشد.
زنان در ورطه های تمدن جدید که عالم اسلام را هم فرا گرفته است یک راه بیشتر ندارند. همان راهی که در انقلاب اسلامی، پیش رویشان گشوده شد و با ورود به آن، استعداد و توان و قابلیت و ظرفیت خود را نمودار ساختند. جایگزینی «تکلیف گرایی» به جای «طلبکاری» و «مسئولیت پذیری» به جای «ستیزه گری» و «آگاهی» به جای «غفلت و غفلت زدگی» و «انتخاب مؤمنانه» به جای «ابزار کار شدن» نکاتی سرنوشت ساز است که مایه رهایی زنان در دوران انتظار خواهد بود.
نسخه هایی چون کنوانسیون های بین المللی یا سهمیه بندی های مشاغل و مناصب که متأسفانه در قدرت طلبی های جناحی، زنان را در ایران سالامی هم وجه المصالحه قرار می دهد، کژ راهه هایی است که «عقل ولایت پذیر زن» را به معاوضه می طلبد.
زنان به عنوان تعیین کنندگان اصلی سرنوشت امت ها و ملت ها، و تاریخ سازان واقعی، باید دراین نکته تأمل کنند که انتظار فرج و رسیدن به حیات طیبه در حکومت امام دادگستر، به چنین راهکارو راهبردی نیازمند است.
مجتمع صالحی که عملی نافع و عملی صالح دارد، باید علم و تمدن خو را با تمام نیرو حفظ کند، و افراد این مجتمع اگر فردی را ببیند که از آن علم تخلف کرده، او را به سوی آن علم برگردانند و شخص منحرف از طریق خی رو معروف را به حال خود واگذار نکنند، و نگذارند آن فرد در پرتگاه منکر سقوط نماید و در مهلکه شر و فساد بیفتد، بلکه هریک از افراد آن مجتمع شخص منحرف را دید، او را از انحراف نهی نماید(طباطبایی، المیزان، ج 34،ص 577)
مهم ترین مسئله برای زنان، «خروج از غفلت» تجدد است؛ غفلتی که قرآن کریم آن را به دین شرح تأکید می فرماید: کسانی که باداشتن چشم نمی بینند و با دارا بودن گوش سخن حق را نمی شنوند، امیر مؤمنان (ع) غفلت را از دست دادن فرصت ها و امکانات می داند. (غررالحکم، سخن 72) و از چهارپایان گمراه ترند و از عاقبت کار خود غافلند (آیه 179، سوره اعراف)

«جهل» ،«پریشانی» و ناسالمی آخرالزمان تنها با ایجاد «دولت مهدوی» به «عقل و عمل» و «آرامش و سلامت و امنیت» بدل خواهد شد. نقش ویژه زنان در مبارزه با جاهلیت مدرن آخرالزمان شایان توجه خواهد بود.

نتایج:

1- تمدن کنونی حاکم بر جهان«تجدد» است که تنگناها و موانع بسیاری را برای ادیان الهی واحکام شریعت در خود دارد، زنان بزرگ ترین ابزار در منظر تمدن جدید هستند.
2- تجدد در عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی زنان را «ابزارکار» قرار داده است. دوران انتظار، دوران امتحان همگان به ویژه زنان مسلمان است تا باورهای مؤمنانه خود را سلاح مبارزه با این ویرانگری نمایند.
3- زنان عاشورا در انقلاب اسامی، الگوی عملی زنان مسلمان ایران بوده اند. در این «الگوپذیری» معرفت شناسی ولایتمدارانه عامل تعیین کننده در رویکرد دینی زنان بود که به تحول الهی در ایران انجامید.
4- انقلاب اسلامی دوران گذرا از عاشورا به ظهور بوده است. مبارزه عملی زنان انقلاب با مذهب ستیزی شاهنشاهی،توانمندی و قابلیت های آنان را در حرکت منتظرانه اثبات نمود.
5- غفلت و غفلت زدگی به عنوان جزئی از ذات تمدن جدید، عامل مهم کژ راهه های آخرالزمان است .«رشد و آگاهی» و بصیرت دینی با نقش آفرینی زنان، راهکار مقاومت و چیرگی بر آن خواهد بود.

نویسنده:احسان صابری

 نظر دهید »

چگونه مي توان از عاشورا درس ولايت پذيري گرفت؟

29 آبان 1393 توسط سپهري
چگونه مي توان از عاشورا درس ولايت پذيري گرفت؟

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»؛ نساء (4)، آيه 59.
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر (-(اوصياى پيامبر)-) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است».


مقدمه
عبد صالح ؛ «…السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ …»، (تهذيب الأحكام، ج 6، ص 65).

و مطيع در ولايت
همه ما به نوعى با مفهوم ولايت آشنا هستيم، نورى كه از مبدأ زلال هستى شروع شده و شعاع آن همگان را فرا گرفته است. در يك تقسيم بندى كلى انسان هاى تأثيرگذار، از دو دسته خارج نيستند: «ولايت پذير» و «ولايت گريز».
ولايت برّنده تر از الماسى است كه همه افعال، گفتار و حتى پندار ما را به دو شق تقسيم مى كند: «اطاعت» و «عصيان».
كربلا را مى توان از اين منظر نگريست و عاشورا را با اين نگاه بازخوانى كرد و سطر به سطر جستجو كرد تا نه تنها به بزرگترين قطعه شعر بلكه به بزرگترين قلّه شعور ولائى رسيد: والله ان قطعتموا يمينى و به ارتفاعى چشم دوخت كه حضرت مى فرمايد: و عن امام صادق يقنينى و اينجاست كه همه برگزيدگان بشريت از غير معصوم آرزوى رسيدن به آن را مى كنند و در حسرتش آه سرد مى كشند «…إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»، (بحارالأنوار، ج 22، ص 274، باب 5)..
به خدمت قرآن مى رويم تا از بهشت اطاعت شميمى را به مشام برسانيم.

اطاعت در لغت
در مفردات راغب آمده: طَوع به معناى پذيرش و سرسپارى است و ضد آن كراهت و نافرمانى است. بنابر تحقيق، در اطاعت سه ويژگى است:
1. ميل و رغبت،
2. خضوع و فروتنى،
3. انجام فرمان و دستور.
كاربرد واژه «طاعت» در قرآن
«وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ»؛ بقره (2)، آيه 158..
«وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا، غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ»؛ بقره (2)، آيه 285..
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»؛ نساء (4)، آيه 64..
«فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ»؛ مائده (5)، آيه 30..
«الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فِي الصَّدَقاتِ»؛ توبه (9)، آيه 79..
«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ»؛ فصلت (41)، آيه 11..
روايات تفسيرى
در تفسير برهان از ابن بابويه روايت كرده كه وى به سند خود از جابربن عبد اللَّه انصارى نقل كرده، كه گفت: وقتى خداى عزّ و جل آيه شريفه:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» را بر پيامبر گراميش محمدصلى الله عليه وآله نازل كرد. من به آن جناب عرضه داشتم: يا رسول اللَّه خدا و رسولش را شناختيم، اولى الأمر كيست؟ كه خداى تعالى اطاعت آنان را دوشا دوش اطاعت از تو قرار داده؟
فرمود: اى جابر آنان جانشينان من اند، و امامان مسلمين بعد از من اند، كه اولشان على بن ابى طالب و سپس حسن و آن گاه حسين و بعد از او على بن الحسين و آن گاه محمدبن على است، كه در تورات معروف به باقر است، و تو به زودى او را درك خواهى كرد، چون او را ديدار كردى، از طرف من سلامش برسان، و سپس صادق جعفربن محمد، و بعد از او موسى بن جعفر، و آن گاه على بن موسى، و بعد از وى محمدبن على، و سپس على بن محمد و آن گاه حسن بن على، و در آخر، هم نام من محمد است، كه هم نامش نام من است، و هم كنيه اش كنيه من است، او حجت خدا است بر روى زمين، و بقية اللَّه و يادگار الهى است در بين بندگان خدا، او پسر حسن على است، او است آن كسى كه خداى تعالى نام خودش را به دست او در سراسر جهان يعنى همه بلاد مشرقش و مغربش مى گستراند، و او است كه از شيعيان و اوليايش غيبت مى كند، غيبتى كه - بسيارى از آنان از اعتقاد به امامت او بر مى گردند - و تنها كسى بر اعتقاد به امامت او استوار مى ماند كه خداى تعالى دلش را براى ايمان آزموده باشد.
جابر اضافه مى كند عرضه داشتم: يا رسول اللَّه آيا در حال غيبتش سودى به حال شيعيانش خواهد داشت؟
فرمود: آرى به آن خدايى كه مرا به نبوت مبعوث فرمود شيعيانش به نور او روشن مى شوند، و در غيبتش از ولايت او بهره مى گيرند، همان طور كه مردم از خورشيد بهره مند مى شوند هر چند كه در پس ابرها باشد! اى جابر، اين از اسرار نهفته خدا است از اسرارى است كه در خزانه علم خدا پنهان است، تو نيز آن را از غير اهلش پنهان بدار، و جز نزد اهلش فاش مساز ر.ك: تفسير برهان، ج 1، ص 381، حديث 1.
.و در تفسير عياشى ج 1، ص 252، حديث 173.
است كه در روايت ابى بصير از امام باقرعليه السلام آمده كه فرمود: آيه شريفه: «أَطِيعُوا اللَّهَ …» درباره على بن ابى طالب عليه السلام نازل شده.
من عرضه داشتم: مردم مى گويند اگر درباره على عليه السلام نازل شده چرا نام على و اهل بيتش در قرآن نيامده؟
امام ابو جعفرعليه السلام فرمود: به ايشان بگوييد به همان دليل كه خداى تعالى نماز را در قرآن مجيدش واجب كرده ولى نامى از سه ركعت و چهار ركعت نبرد، تا آن كه رسول خداصلى الله عليه وآله نماز را براى مردم تفسير كرد و به همان دليل كه حج را واجب كرد، ولى نفرمود: هفت طواف كنيد تا آن كه رسول خداصلى الله عليه وآله آن را تفسير فرمود: و همچنين خداى تعالى آيه: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» را در باره على و حسن و حسين عليهما السلام نازل كرد ولى نام آنان را نبرد، اين رسول خداصلى الله عليه وآله بود كه فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه» هركس كه من به حكم «و اطيعوا الرسول» مولاى اويم، على به حكم «أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» مولاى او است.
و نيز درباره همه اهل بيتش فرمود: اوصيكم بكتاب اللَّه، و اهل بيتى انى سالت اللَّه ان لا يفرق بينهما حتى يوردهما على الحوض فاعطانى ذلك ؛ «من شما را وصيت مى كنم به كتاب خداى تعالى و اهل بيتم، من از خداى تعالى خواسته ام بين آن دو را جدايى نيندازد، تا هر دو را كنار حوض، به من وارد كند، و خداى تعالى اين درخواستم را به من داد».
و نيز فرمود: پس شما اى مسلمانان به اهل بيت من چيز ياد ندهيد، كه آنان اعلم از شمايند، اهل بيت من شما را تا قيامت از هيچ باب هدايتى بيرون نمى كنند، و به هيچ ضلالتى داخل نمى سازند و اگر رسول خداصلى الله عليه وآله بيان نمى كرد كه اولى الامر چه كسانى هستند قطعاً آل عباس و آل عقيل و آل فلان ساكت نمى نشستند، و ادعاى خلافت و اولى الامرى مى كردند، ولى چون خداى تعالى در كتابش نازل كرده بود، كه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» همه مى دانستند كه منظور از اهل بيت على و حسن و حسين و فاطمه عليهم السلام هستند، چون رسول خداصلى الله عليه وآله در خانه ام سلمه دست على و فاطمه و حسن و حسين عليهما السلام را گرفت و داخل كسائشان ر.ك: حديث كساء. كرد، و ام سلمه عرضه داشت: آيا من از اهل تو نيستم؟ فرمود: تو عاقبت بخيرى، ولى ثقل من و اهل من و اهل بيت من اينهايند (تا آخر حديث).
و در امالى شيخ آمده كه وى به سند خود از على بن ابى طالب روايت كرده كه فرمود: مردى از انصار به حضور رسول اللَّه صلى الله عليه وآله آمد، و عرضه داشت: يا رسول اللَّه من تاب جدايى از تو را ندارم وقتى به خانه ام مى روم همين كه به ياد تو مى افتم ديگر دستم به كار نمى رود در اين انديشه ام كه در روز قيامت كه تو داخل بهشت شده تا اعلى عليين بالا مى روى، من آن روز چه كنم؟ و يا نبى اللَّه آن روز چگونه بر فراق تو صبر كنم؟
در پاسخ اين مرد بود كه آيه شريفه زير نازل شد:
«وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً».
رسول اللَّه صلى الله عليه وآله آن مرد را احضار كرده آيه شريفه را برايش خواند، و به همنشينى خود مژده اش داد.
و در تفسير برهان از ابن شهر آشوب از انس بن مالك از كسى كه او نامش را برده ولى انس فراموش كرده، از ابى صالح، از ابن عباس روايت آورده كه گفت: در آيه «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ» منظور از نبيين محمدصلى الله عليه وآله و منظور از صديقين على است، كه اولين فردى بود كه رسول خداصلى الله عليه وآله را در دعوى نبوت تصديق كرد، و منظور از شهدا على و جعفر و حمزه و حسن و حسين عليهما السلام است.

تفسير آيه
اين آيات بى ارتباط با آيات قبلش نيست، از آيه «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً…»، گويا در اين زمينه سخن دارد كه مردم را به سوى انفاق در راه خدا تشويق كند، تا زندگى همه طبقات حتى حاجتمندان از مؤمنين قوام يابد، و در همين زمينه كسانى را كه از اين عمل مشروع و واجب مانع مى شدند، و مردم را از آن بازمى داشتند مذمت مى كند و دنبال آن در اين آيات مردم را تشويق و تحريك مى كند به اين كه خدا را اطاعت كنند، و رسول و اولى الامر را نيز اطاعت كنند، و بدين وسيله ريشه هاى اختلاف و مشاجره و نزاع را قطع نموده، هر جا كه با يكديگر درگير شدند مسأله را به خدا و رسولش ارجاع دهند، و از نفاق بپرهيزند، چنين نباشند كه به ظاهر اظهار ايمان كنند ولى وقتى خدا و رسول بعد از ارجاع مسأله مورد اختلاف به ضرر يكى حكم كرد، ناراحت شوند، و كفر باطنيشان از اين كه تسليم حكم خدا شوند بازشان بدارد، و نيز تشويق مى كند به اين كه تسليم اوامر خدا و رسول باشند.


اطاعت خدا
بديهى است براى يك فرد با ايمان همه اطاعت ها بايد به اطاعت پروردگار منتهى شود، و هرگونه رهبرى بايد از ذات پاك او سرچشمه گيرد، و طبق فرمان او باشد، زيرا حاكم و مالك تكوينى جهان هستى او است، و هرگونه حاكميت و مالكيت بايد به فرمان او باشد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ».
اطاعت پيامبرصلى الله عليه وآله
در مرحله بعد، فرمان به پيروى از پيامبرصلى الله عليه وآله مى دهد، پيامبرى كه معصوم است و هرگز از روى هوى و هوس، سخن نمى گويد، پيامبرى كه نماينده خدا در ميان مردم است و سخن او سخن خدا است، و اين منصب و موقعيت را خداوند به او داده است، بنابراين اطاعت از خداوند، مقتضاى خالقيت و حاكميت ذات او است، ولى اطاعت از پيامبرصلى الله عليه وآله مولود فرمان پروردگار است و به تعبير ديگر خداوند واجب الاطاعه بالذات است، و پيامبرصلى الله عليه وآله واجب الاطاعه بالغير و شايد تكرار اطيعوا در آيه اشاره به همين موضوع يعنى تفاوت دو اطاعت دارد «و اطيعوا الرسول» و مرحله سوم فرمان به اطاعت از اولواالامر مى دهد كه از متن جامعه اسلامى برخاسته و حافظ دين و دنياى مردم است. برگرفته از تفسير نمونه، ج 3، ص 435.
البته با امر به اطاعت خدا، لزوم اطاعت پيامبر نيز، فهميده مى شد، لكن پيامبر را جداگانه ذكر مى كند تا در بيان مطلب مبالغه اى باشد و جلو پاره اى از توهمات گرفته شود و كسى نگويد يا نپندارد كه اطاعت پيامبر مخصوص دستوراتى است كه در قرآن باشد. نظير اين آيه آيات ديگر است مثل:
سوره نساء آيه 80 «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» يعنى كسى كه پيامبر را اطاعت كند. خدا را اطاعت كرده است.
و مثل سوره حشر، آيه 7 «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ حشر (59)، آيه 7. يعنى آنچه پيامبر براى شما آورد بگيريد و آنچه شما را از آن نهى كرد، ترك كنيد».
و مثل سوره نجم، آيه 3 «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»؛ «او از روى هوس سخن نمى گويد».
همانطورى كه اطاعت پيامبر در حياتش واجب است، پس از مرگش نيز واجب است زيرا پيروى از شريعت او پس از مرگش بر همه مردم لازم است. بديهى است كه او همه جهانيان را به دين خود تا روز قيامت، دعوت كرد و رسالت او جهانى و همگانى است.
«وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» در اين باره مفسران دو نظر دارند:

اطاعت اولى الامر
1. ابو هريره و ابن عباس بنا بر يكى از دو روايت ميمون و ابن مهران و سدى گويند: منظور هر امير و زمامدارى است نظر جبايى و بلخى و طبرى نيز همين است.
2. جابربن عبد اللَّه و ابن عباس بنا به روايت ديگر و مجاهد و حسن و عطا و جماعتى گويند: منظور علما است. برخى از آنها گفته اند: علما هستند زيرا در احكام و در موقع نزاع و اختلاف بايد به آنها رجوع كرد نه زمامداران. اين دو قول از عامه است.
لكن علماى ما از امام باقر و امام صادق عليه السلام روايت كرده اند كه: منظور از «اولى الامر» ائمه اهل بيت است كه خداوند طاعت ايشان را به طور مطلق واجب ساخته است همانطورى كه طاعت خدا و پيامبر را واجب گردانيده است. اطاعت مطلق شخص يا اشخاص در صورتى واجب مى شود كه معصوم باشند و ظاهر و باطن ايشان يكى باشد و از اشتباه و امر به كار زشت، مصون باشند. بديهى است كه علما و زمامداران چنين صفاتى ندارند و خداوند برتر از اين است كه مردم را به اطاعت بدون قيد و شرط افرادى امر كند كه مرتكب معصيت مى شوند يا ميان گفتار و كردارشان اختلاف است. شاهد اين مطلب اين است كه خداوند اطاعت او «اولى الامر» را در رديف اطاعت از پيامبر و خدا قرار داده است و اين خود نشان مى دهد كه «اولى الامر» از همه مردم بالاترند و پيامبر از ايشان برتر و خدا از همگى برتر است. بديهى است كه تنها ائمه بعدى از آل پيغمبر چنين مزيتى دارند. آنان كسانى هستند كه امامت و عصمت ايشان به ثبوت رسيده و تمام مسلمين بر بلندى رتبه و عدالت ايشان اتفاق دارند.

پيام ها
1. مردم بايد از رهبران الهى در قول و عمل پشتيبانى كنند «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ».
2. اسلام مكتبى است كه عقايد و سياستش به هم آميخته است «أَطِيعُوا أُولِي الْأَمْرِ… إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ».
3. سلسله مراتب در اطاعت بايد حفظ شود. «اللَّهَ»، «الرَّسُولَ»، «أُولِي الْأَمْرِ».
4. اولى الامر بايد همچون پيامبرصلى الله عليه وآله معصوم باشند، تا اطاعت از آنها در رديف اطاعت پيامبرصلى الله عليه وآله باشد «أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ».
6. نشانه ايمان واقعى، مراجعه به خدا و رسول، هنگام تنازع و بالا گرفتن درگيرى هاست «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ».
7. يكى از وظايف حكومت اسلامى ايجاد وحدت و حل تنازعات است «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ …».
8. دين كامل بايد براى همه ى اختلاف ها، راه حل داشته باشد «فِي شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ».
9. پذيرش فرمان از حكومت هاى غير الهى و طاغوت، حرام است «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ».
10. اگر همه فرقه ها، قرآن و پيامبر را مرجع بدانند، اختلاف ها حل شده، وحدت و يكپارچگى حاكم مى شود «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ».
11. مخالفان با احكام خدا و رسول و رهبران الهى، بايد در ايمان خود شك كنند «إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ…».
12. دورانديشى و رعايت مصالح درازمدّت، ميزان ارزش است «أَحْسَنُ تَأْوِيلاً».

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

تندیس نور

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس